با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
این رمان، درباره دختریه به اسم پریا ؛ دختری از جنسِ خاک و باد وآتش …! دختری با توانایی های بالا، که البته خودش نمی دونه از چه استعدادهایی برخورداره اما… تو یِ پارتی یک سری اتفاقاتی براش پیش میاد که اونرو تو یک مسیره دیگه قرار میده وزندگیش بالکل عوض میشه!
زندگی فراز و نشیب های زیادی داره. زندگی هزار راه نرفته است که با انتخاب هر کدوم از راه ها اتفاقات گوناگونی رو برای خودمون رقم می زنیم. گاهی خوشنودیم از مسیر رفته و گاهی حسرت به دل و پشیمون از تصمیمات اشتباهمون به عقب نگاه می کنیم و آه سینه سوزی می کشیم. قصه قصه ی پسریه که وقتی راهی رو می رفته ایمان داشته که درست می ره و حالا…! همیشه برای مردد بودن فرصت هست! همیشه برای اینکه تردید و شک به دل آدم راه پیدا کنه نشونه هایی هست! روزهای سخت و تلخ و بالا و پایین های زندگی پسری رو می خونیم که قطارش از ریل خارج شده و داره سعی می کنه دوباره به مسیر هدایتش کنه!
داستان درباره دختریه به اسم ارکیده…
ارکیده عاشق پسری به اسم امیر حافظ هست ، اما اتفاقی افتاده که باعث شد دختر قصه ما از عشقش جدا بشه و حالا بعد از چهار سال امیر برمیگرده و پرده این راز برداشته میشه…
وای اگر پیچشِ من با خَمت … / درد شود تا که به دست آرمت
نوش ِ خودم زهر ِ سراپا غمت … / بیشترش کن که کـَمم با کـَمت
خوب ترین حادثه می دانمت … / خوب ترین حادثه می دانی ام
غسل کن و نیت ِ اعجاز کن … / باز مرا با خودم آغاز کن
یک وجب از پنجره پرواز کن … / گوش ِ مرا معرکه ی راز کن
حرف بزن ابر ِ مرا باز کن …
دیر زمانیست که بارانی ام / قحطیِ حرف است و سخن …
سال هاست ، قفل زمان را بشکن / سال هاست پُر شدم از درد شدن …
سال هاست ظرفیت ِ سینه ی من / سال هاست حرف بزن حرف بزن …
سال هاست تشنه ی یک صحبت طولانی ام …